موضوع : بررسی معماری و مفهوم فضا و درک فضا زمان
توضیح : این فایل به صورت ورد و آماده چاپ می باشد
پرداختن به معماری به عنوان یک تدبیر، شاید این امکان را فراهم آورد که تا گستره فراگیر از چشم انداز مادی ، معنوی و فکری را وسیعاَ درک کنیم.محیط پیرامون ما اعم از طبیعی یا مصنوعی ، مجموعه ای محکوم به زوال و نابودی است. راستی نسبت آدمی به آنچه می سازد و می آفریند .چگونه نسبتی است ؟ بستر انسان برای زیستن است که می آفریند و آباد می کند پس چه نسبتی است میان آدمی ، آفریده هایش ... و مرگ.
مفدمه
پرداختن به معماری به عنوان یک تدبیر، شاید این امکان را فراهم آورد که تا گستره فراگیر از چشم انداز مادی ، معنوی و فکری را وسیعاَ درک کنیم.محیط پیرامون ما اعم از طبیعی یا مصنوعی ، مجموعه ای محکوم به زوال و نابودی است. راستی نسبت آدمی به آنچه می سازد و می آفریند .چگونه نسبتی است ؟ بستر انسان برای زیستن است که می آفریند و آباد می کند پس چه نسبتی است میان آدمی ، آفریده هایش ... و مرگ.
شاید حفظ میراث و تاریخ هر کشور بتواند مردم جامعه را با ریشه های فرهنگی خود آشنا کند. اما تا چه حد می توان فرسوده ای را از مرگ جست چرا پدر پیر است و پسر جوان و روزی پسر جای پدر، شاید اولین قانون خلقت در جابه جایی باشد از گذشته به امروز برای آینده ؛ گذشته ای که در حد هستی یک نطفه آغاز می گردد و آینده ای که در حد ساخت دنیایی جدید رقم می خورد.به قول هایدگر تاریخ انسان، تاریخ فراموشی هستی است و روزمرگی ، او را از درنگ در معنای غایی آن غافل کرده است .در آفریدن و هست کردن است که این فراموشی و غفلت به آگاهی بدل می گردد: آدمی می آفریند تا از مرگ برهد،- اما مرگ تنیده در تار وپود این آبادی است ...آنکه می سازد تا از هراس مهیب نیستی وارهد خبر از حقانیت مرگ می دهد .- ایمان به مرگ است که ساختن و آفریدن را معنا می دهد . و معماری اشارتی است به آفرینش، و از این روست که معنای زندگانی می دهد معمار، معماری جستن جاودانگی در خاک میرای زمین است و معمار التهاب هماره خاک در اشتیاق زندگانی .
معماری پاسخی به مرگ است . می آفریند تا نیستی مرگ را گواهی دهد اگر فنا در خاک و گل آدمی است و آدمی را به خاک فرو نشاند، معماری ، خاک فنا ناپذیر آدمی رابه جاودانگی پیوند می زند چه سرشت طربناکی است درد جاودانگی !
اما ! معمار، در میان عشقش گرفتاری دارد دوچندان : برای او درمان فنا در قامت خود فانی اوست ، در بستر خاک او ققنوسی سرنوشت است بر بسترخاکستر دردش، آتش اشتیاق- عطش آفریدن- همواره شعله ور است، می سازد و باز بر زمین میزندش، بر قامت زمین ، شادمانه ، رختی از هستی می پوشاند : معماری می کند آفریده هایش شاید چندان دیر نخواهد پایید می داند او می ماند و این آفرینش ، مدام، حسرت نا تمام ، اما این بار باز در دنبال این هدف به دنبال ایجاد حیاتی دوباره و گردش خونی در رگهای فرتود سرزمینی کهن و پیر است معماریی دوباره و آفریدن جاودانگی در این خاک، که معماری اشتیاقی پنهان به اثبات زندگی است که دیگر معمار به دنبال تعمیر نیست بلکه در کشف حقیقتی مانده که از گذشته است اما باز گو کننده عصر خویش می باشد که شاید بتواند بیان کننده کسانی باشد که امروز در آن فضا و زمان زندگی می کنند. هر چند منابع معمار محدود ونامحدود است محدود در آنچه از بین رفتنی ( طبیعت ، زمین ... ) است و نامحدود در قدرت تصور ، تجسم و خلاقیت او.
مفهوم فضا
فضا(space ) واژه ای ست که در زمینه های متعدد و ریشته های گوناگون از قبیل فلسفله ، جامعه شناسی ، معماری و شهرسازی و... بطور وسیع کاربرد دارد.البته فضا در مفهوم به تنهایی هیچ ویژگی خاصی را مطرح نمی کند ولی به محض درک شدن توسط شعور انسانی و انجام نوعی فعالیت به مکان تبدیل می گردد. به نوعی می توان آن را گسترهای فراگیر از چونی های گوناگون که همزاد و همراه با اندیشه ها و پندارهای آدمیان ، در هر مکانی ، رنگ و حال خاص پیدا میکند و دارای توان ارزشی متفاوت است تعریف نمود2 .
البته فضا به طور کلی مکان دانسته می شود هر چند ارسطو فضا را جای دهنده یا گنجانه چیزهای مختلف می داند4یا مجموعه از مکانها تعریف می کند و افلاطون از هندسه به عنوان علم فضا یاد می کند که مرلوپونی در تکمیل آن اینگونه اظهار نظر می کند:« فضا گستره یا محیطی نیست که اشیاء در آن استقرار یابند اما وسیله ای است که برمبنای ذات اش ممکن می شود جای گرفتن اشیاء در آن تحقق پیدا کند5 ». و نیوتن نیز با نظریه تعریف سه بعدی و مطلق و متشکل از زمان وکالبدهایی که آن را پر می کند نیز به تائید افلاطون پرداخت و یا دکارت که بر این عقیده بود که فضا خصوصیتی متا فیزیکی دارد ولی در عین حال با تاکید بر فیزیک و مکانیک اصل سیستم مختصات راست گوشه را ، برای قابل شناسایی کردن فاصله ها عنوان داشت؛ اما لایب نیتز بر خلاف نیتون و دکارت از طرفدارن فضای نسبی بود و اعتقاد داشت فضا صرفاٌ نوعی سیستم است که از روابط میان چیزها و بودن حجم و ذهنی تشکیل می شود که در معماری ما نیز تا حدی نزدیک به این مفهوم
فهرست مطالب
مفدمه 1
مفهوم فضا 3
انگاره چهار گانگی نمودی از تحقق تفکر به عمل در فضا 6
زمان و درک فضا 8
فرم در آفرینش فضایی 11
مکان 13
شکل 14
نتیجه گیری 17
برچسب ها: تحقیق بررسی معماری و مفهوم فضا و درک فضا زمان مفهوم فضا در معماری زمان و درک فضا در معماری فرم در آفرینش فضایی معماری معماری و فضا زمان